توی قسمت اول مقاله آزمون تورینگ، درمورد این صحبت کردیم که آلن تورینگ کی بود، پیشنهاد چه آزمایشی رو در حیطه هوش مصنوعی داد و این شرکت کننده های این آزمایش در طول زمان چه نتایجی گرفتن.
اما حالا وقتشه که از خودمون بپرسیم که آیا آزمون تورینگ، صلاحیت لازم برای سنجش هوش مصنوعی رو داره؟ چه انتقاداتی به این آزمایش وارده ؟
توی این مطلب، استدلال های مختلف در نقد آزمون تورینگ رو بررسی میکنیم.
نقد آزمون تورینگ
خود تورینگ توی آثارش، انتقادات رو به ۹ دسته تقسیم میکنه، اونا رو شرح میده و سعی میکنه پاسخ خوبی براشون پیدا کنه:
- نقد الهیاتی
- نقد “سر فرو بردن زیر برف!” ( ترجمه عبارت Heads in the Sand که تقریبا میشه همون اصطلاح فارسی که میگیم فلانی سرش رو مثل کبک کرده زیر برف، تا با واقعیت روبرو نشه!)
- نقد ریاضیاتی
- استدلال از جنبه آگاهی
- استدلال از جنبه ناتوانی های گوناگون
- نقد بانو لاولیس ( Lady Ada Lovelace ریاضیدان انگلیسی که عملا اولین برنامه نویس دنیا محسوب میشه و دختر لرد بایرون، شاعر انگلیسیه )
- استدلال از جنبه پیوستگی سیستم عصبی
- استدلال از جنبه رفتار غیر رسمی و خودمونی
- استدلال از جنبه ادراک فرا حسی
توی ادامه مطلب، این انتقادات رو بررسی میکنیم تا توانایی تئوریک و عملی آزمایش تورینگ رو بسنجیم و ببینیم خود آقای تورینگ، چه پاسخی به این انتقادات و استدلال ها میده.
نقد الهیاتی
افراد دوگانه گرا ( dualist، کسایی که میگن علاوه بر ماده، یه بعد غیرمادی و فرا طبیعی هم وجود داره و معتقد به جدایی ذهن و بدن هستن )، در نقد آزمون تورینگ میگن که فکر کردن یه فرایند غیرمادیه که توسط روح انسان بوجود میاد و به شکلی با بدن ترکیب میشه که به ما اجازه تفکر رو میده. بنابراین، ساختن یه بدن یا پیکره، لزوما نمیتونه تضمین کننده حضور روح باشه.
از این نظر، کامپیوترهای دیجیتالی، هیچ فرقی با اشیای کاملا مادی، از لحاظ فقدان تفکر ندارن.
علاوه بر این، ترکیب کردن روح و بدن به شکل مناسب، کار خالق جهان یا همون خداست! این کاملا خواست خداست که یه جسم یا بدن، صاحب روح یا تفکر بشه یا نشه!
به این نقد، میشه به چند شکل پاسخ داد:
- به خود دوگانه گرایی و اعتقاد به ماوراء الطبیعه انتقادات زیادی وارد شده و این موضوع اثبات علمی نشده
- الهیات توحیدی و این موضوع که خدا آفریننده جهانه هم اثبات نشده و انتقادات خیلی زیادی به این نظریه هم وارده ( اینو کفار بی دین توی دانشگاه استنفورد میگن، به من ربطی نداره! )
- حتی اگه فرض کنیم دوگانه گرایی و دوالیسم و الهیات توحیدی درست باشن، بازم نمیشه فهمید چجوری و با چه منطقی، خداوند روح رو با بدن انسان ترکیب میکنه و چه دلیلی وجود داره که خداوند همین کار رو با یه کامپیوتر انجام نده؟ ( یا حتی مثلا یه صخره یا چیزهایی مثل اون )
توی ترکیب دیدگاه تورینگ و آدمای معتقد به الهیات توحیدی، شاید بشه گفت هیچ دلیلی وجو نداره که چرا خدا باید از بین تمام چیزهایی که ما میسازیم، فقط به کامپیوترها روح بده ( نه مثلا به سرویس قاشق چنگال مون ). اما در عین حال، این کاملا مشخصه که توی این چارچوب فکری، نمیشه این احتمال رو کاملا نادیده گرفت که ممکنه بعضی از اقسام کامپیوتر، توسط خداوند به دریافت روح نائل بشن!
( مثلا خدا یه روز صبح تصمیم میگیره به کامپیوترهایی با پردازنده core i9 روح اعطا کنه! شاید خنده دار باشه، ولی استدلال و نقد اولیه هم به همین اندازه خنده داره و نمیشه هیچ الگو و منطق قابل فهمی براش پیدا کرد. همونطور که خدا تصمیم گرفته به ادمیزاد عقل و تفکر بده، ممکنه یهویی هم تصمیم بگیره همین بلا رو سر کامپیوترها بیاره )
نقد “سر کردن زیر برف” ( نادیده گرفتن واقعیت ها و خطرات )
اگه ماشین های متفکر بوجود بیان، پیامدهای مهمی هم دارن:
- ما مهمترین دلیل مون برای اینکه از تمامی موجودات دنیا بالاتریم (اشرف مخلوقات) رو از دست میدیم، چون اون خرد و عقلی که همیشه پزش رو میدیم، دیگه در انحصار ما نیست.
- این احتمال وجود داره که ماشین ها جای مارو بگیرن. اگه ماشین های متفکر بوجود بیان، احتمالش هم هست که بعضی از این ماشین ها بتونن خیلی بهتر از ما فکر کنن.
- ممکنه ما تحت سلطه ماشین ها قرار بگیریم. اگه این ماشین ها بوجود بیان، ممکنه که دنیا رو تصرف کنن، ما رو به بردگی بگیرن و حتی منقرض مون کنن!
همونطور که مشخصه، این نقد خود ایده تورینگ که ” آیا ماشین های هوشمند میتونن وجود داشته باشن؟” رو بررسی نمیکنه، بلکه تمرکزش رو پیامدها و خطرات ساخت چنین ماشین ها و کامپیوترهاییه.
کسی که این نگرانی ها رو جدی میگیره، قاعدتا احتمال ساخت چنین کامپیوترهایی رو پذیرفته و ممکنه فکر کنه که موارد بالا، دلایل خوبی هستن که ما بیخیال ساخت ماشین های متفکر و هوش مصنوعی بشیم و پروژه ها رو رها کنیم.
اما واقعیت اینه که هنوز دلایل قانع کننده ای برای جدی گرفتن این خطرات وجود نداره و حتی با وجود احتمال خطر، بازم دلیل نمیشه که پروژه ها رو پیگیری نکنیم، بلکه باید نقشه بکشیم که ریسک خطر رو پایین بیاریم.
( به این میگن آینده نگری و فوق العاده زیباست! حتی وقتی در توی این احتمال که آیا میشه هوشی مثل انسان ساخت، شک و تردید وجود داره، بازم فیلسوف ها و متفکرها با خودشون فکر میکنن که به وقوع پیوستن همچین چیزی، چه اثرات و خطراتی میتونه داشته باشه و چطور میشه باهاشون مقابله کرد. این یعنی درنظر گرفتن حداکثر احتمالات قابل تصور و آماده شدن برای اون شرایط! )
نقد ریاضیاتی
این نقد، احتیاج به دانش ریاضیاتی متوسط به بالایی داره و ممکنه فهمیدنش سخت باشه ( برای خودمم همینطور بود ) اما سعی میکنم تا حد امکان ساده توضیحش بدم.
بعضیا مدعی شدن که نتایجی که از منطق ریاضیاتی بدست میاد، تاثیر زیادی بر مساله هوش مصنوعی داره و به طور معمول به قضیه اول ناتمامیت گودل ( incompleteness theorem ) و مساله توقف تورینگ ( the halting problem ) اشاره میکنن.
در اصل، این نتایج نشون میدن که در یه سیستم قراردادی که به اندازه کافی قدرتمنده، دسته ای از عبارات صحیح وجود داره که در اون سیستم، معنادارن اما قابل اثبات درون همون سیستم نیستن.
خود تورینگ میدونست که این نتایج، میتونن روی آزمون تورینگ تاثیر بذارن:
چیزای مشخصی وجود داره که هیچ کامپیوتر دیجیتالی نمیتونه اونا رو انجام بده. اگه یه کامپیوتر طوری تنظیم شده باشه که بتونه به سوالات بازی تقلید پاسخ بده، قطعا سوالاتی هم وجود خواهد داشت که به اونها جواب غلط میده یا اصلا نمیتونه هیچ پاسخی براشون داشته باشه، صرف نظر از این که چقدر برای پاسخگویی بهش زمان بدیم.
به این ترتیب، خود تورینگ هم معتقده که یک سری سوالات بدون پاسخ برای ماشین ها وجود خواهد داشت. اما علاوه بر این، به نظر تورینگ این سوالات بدون پاسخ فقط وقتی مهم هستن که یه انسان بتونه بهشون جواب بده و به عنوان یه پاسخ کوتاه، این رو میگه:
به این ترتیب، میشه اینجوری نتیجه گرفت که اگه سوالاتی وجود داشته باشن که یه کامپیوتر نتونه بهشون پاسخ بده ولی انسان بتونه، یعنی کامپیوتر مورد اشاره هنوز به اون سطح از آگاهی نرسیده و نمیتونیم بگیم که توانایی فکر کردن داره.
اما اگه سوالی باشه که نه انسان و نه کامپیوتر بتونن جوابش رو بدن، نمیشه گفت که ناتوانی ماشین در پاسخ به این سوال، به معنی نبود تفکره.
استدلال از جنبه آگاهی
آلن تورینگ، این نقد رو از قول پروفسور جفرسون نقل میکنه:
تا وقتی که یه ماشین نتونه یه قطعه موسیقی یا شعر رو از سر احساسات بسازه، و علاوه بر این، بدونه که خودش اون قطعه شعر رو سروده، نمیتونیم بگیم که توانایی اون با ذهن انسان برابر شده و میتونه فکر کنه!
هیچ ماشینی نمیتونه موقع پیروزی احساس سرمستی و شادی داشته باشه، موقع از دست دادن عزادار بشه، از تملق خوشش بیاد و نمیتونه بابت نرسیدن به چیزی که میخواد، ناراحت و عصبانی بشه!
توی این استدلال در نقد آزمون تورینگ ، جنبه های مختلفی وجود داره.
ایده اول اینه که حضور ذهن و آگاهی، مستلزم داشتن خودآگاهیه ( اونجایی که میگه ماشین باید بدونه که خودش اون شعر رو نوشته ) ایده دوم، بر این مبناست که برای سنجش آگاهی، نباید یک تعریف حداقلی برای ذهن رو در نظر بگیریم. برای مثال، نمیتونیم بگیم که نوعی از آگاهی وجود داره که خالی از احساسات و عواطف و امیاله، یعنی چیزهایی که در ایجاد رفتارهای انسانی نقشی محوری دارن.
یه نظریه به اسم نفس گرایی وجود داره که میگه تنها چیزی که به طور قطعی میشه بهش باور داشت، ذهن خود منه و هیچ چیز دیگه ای توی دنیا قابل ضمانت و توجیه نیست.
یعنی من میتونم به ذهن خودم آگاهی داشته باشم و بدونم که واقعیه یا وجود داره، اما هر چیز دیگه ای خارج از ذهن من، ممکنه توهم و غیر واقعی باشه!
تورینگ میگه همون اندازه که ما مدرک برای اثبات هوشمندی و توان تفکر در دیگر انسان ها داریم، به همون اندازه هم مدرک برای اثبات هوشمندی ماشین ها داریم. یعنی همونطور که داریم میگیم انسان های دیگه از هوشی مثل ما برخوردار هستن، اگه یه ماشین هم بتونه مثل ما رفتار کنه، به ناچار باید بگیم اون هم از هوش و قدرت تفکر برخورداره.
مساله این نیست که نفس گرایی قابل دفاع و درسته یا نه، مساله اینه که استدلال درمورد احساسات و آگاهی ماشین ها، نمیتونه ما رو به نتیجه ای برسونه که بر اساس اون بتونیم خودآگاهی و احساسات ماشین ها رو بسنجیم و بگیم که هوشمند هستن یا نه.
بنابراین، به عقیده تورینگ، اگه یه ماشین بتونه به محرک های مختلف، پاسخ های درستی بده، این پاسخ ها رو باید بعنوان شواهدی بر لذت، غم، سوگواری، شادمانی و … تفسیر کرد و اگه این پاسخ ها رو بگیریم ( مثلا در اگه در مقابل یه جوک بامزه، ماشین واکنشی شبیه خنده و لذت رو داشت ) باید وجود احساسات و آگاهی رو تایید کنیم.
ادامه استدلال ها در مورد نقد آزمون تورینگ رو میتونید در قسمت سوم این مجموعه مطالعه کنید.
۱ دیدگاه. دیدگاه جدید بگذارید
اصلا نمیدونم دقیقا چی شد که من الان اینجام، مقاله ی اول و دوم رو خوندم و دارم کامنت میذارم، تنها چیزی که ازش تا حد زیادی مطمئنم اینه که الان پر از سوالم و هیجان. تا اینجاش خیلی خوب بود، مرسی =))))))