آزمون تورینگ؛ بازی تقلید: آیا ماشین ها میتوانند فکر کنند ؟

  1. خانه
  2. کامپیوتر
  3. هوش مصنوعی
  4. آزمون تورینگ؛ بازی تقلید: آیا ماشین ها میتوانند فکر کنند ؟
آزمون تورینگ - آلن تورینگ

آقای آلن تورینگ انگلیسی ( متوفی در سال ۱۹۵۰ میلادی )، از خدایان ریاضیات و کامپیوتره. ایشون رو پدر علم هوش مصنوعی میدونن و به افتخارش، جایزه آلن تورینگ رو راه انداختن، که هر سال به تاثیرگذار ترین فرد دنیای کامپیوتر اهدا میشه و مبلغ اون یک میلیون دلار هست. ( معادل جایزه نوبل در حیطه کامپیوتر )

از زندگی آلن تورینگ، یک فیلم هم به اسم “The Imitation Game” ساخته شده که بندیکت کامبربچ در اون نقش تورینگ رو بازی میکنه و نشون میده که ماشین رمزنگاری تورینگ چه تاثیری روی جنگ داشت و بخاطر همجنسگرا بودن این بنده خدا، چه بلایی سرش آوردن.

اما چیزی که منو جذب این آدم کرد، هیچکدوم از این موارد نبود ( هرچند که زندگی تورینگ در کل برای من حسابی جذابه )

آلن تورینگ یه تست طراحی کرده و مدعیه که بر اساس اون، میشه فهمید که آیا ماشین ها به جایی رسیدن که بتونن فکر کنن یا نه؟ اسم این آزمایش هم بازی تقلید یا همون Imitation Game هست به اسم آزمون تورینگ یا Turing test معروفه.

من این مطلب رو براساس مقاله The Turing Test می نویسم که در سایت دانشنامه فلسفه دانشگاه استنفورد منتشر شده و متن اصلی رو توی سایت مرجع بخونید.

آزمون تورینگ

عبارت آزمون تورینگ، معمولا برای اشاره به طرحی استفاده میشه که آلن تورینگ اون رو مطرح کرد و به دنبال پاسخی برای این پرسش بود که آیا ماشین ها هم میتونن فکر کنن؟

البته به نظر خود تورینگ، این سوال در کل بی معنیه و اون رو باید به شکل دقیقتری بپرسیم: آیا ماشین ها میتونن جنبه هایی از رفتار بشر رو تقلید کنن، بطوری که ما نتونیم فرق اونها رو با انسان تشخیص بدیم ؟

البته ریشه های آزمون تورینگ رو میشه در چند قرن پیش، در نوشته های رنه دکارت، فیلسوف فرانسوی، پیدا کرد. دکارت توی کتاب گفتار در روش اینطوری مینویسه:

اگه ماشین هایی وجود داشت که بدنشون عینا شبیه ما بود و حرکات ما رو تا جایی که ممکن بود تقلید میکردن، ما باز هم دو راه قطعی داشتیم که بتونیم انسان نبودن اونها رو تشخیص بدیم:

“اول اینکه اونها هرگز نمیتونن از کلمات استفاده کنن، یا نشانه ها رو کنار هم بذارن، طوری که ما برای بیان افکارمون ازشون استفاده میکنیم.
البته ما احتمالا میتونیم ماشینی رو تصور کنیم که میتونه کلمات معنی دار رو کنار هم بذاره و عبارات معنی دار بسازه یا حتی در پاسخ به محرک های بدنی، کلماتی رو بیان کنه. اما مسلما نمیشه تصور کرد که این ماشین بتونه ترتیبی از کلمات رو تولید کنه که بتونه به هر چیزی که در برابرش گفته میشه، یه پاسخ معنادار و مناسب بده، کاری که حتی کودن ترین انسان ها هم میتونن انجام بدن!

و دوم، با وجود اینکه بعضی ماشین ها میتونن یه سری کارها رو مثل ما، یا حتی بهتر از ما انجام بدن، اما قطعا از پس یه سری از کارها هم برنمیان، که مشخص میکنه اونها کارها رو روی فهم و شناخت انجام نمیدن، بلکه براساس نحوه تنظیم و وضعیت قطعاتشون کار میکنن.
از اونجایی که خرد و عقل، یک وسیله عمومی و جامع هست که میتونه توی تمام موقعیت ها استفاده بشه، بخش ها و ارگان های اون هم احتیاج به یه سری عملکرد خاص دارن. بنابراین، از اونجایی که عقل برای تمامی موقعیت ها کاربرد داره، برای یه ماشین غیر ممکنه که اونقدر اجزای مختلف داشته باشه که بتونه توی تمامی احتمالات ممکن زندگی فعالیت کنه، دقیقا همونطوری که عقل ما برای ما کار میکنه!”

آزمون تورینگ - آلن تورینگبا وجود اینکه نوشته دکارت یه مقدار مبهمه، اما به نظر میرسه که میخواد به این سوال که آیا ماشین ها هم میتونن فکر کنن، جواب منفی بده. و این جواب منفی، با توجه به این اعتقاده که هیچ ماشینی نمیتونه آزمون تورینگ رو پشت سر بذاره: هیچ ماشینی نمیتونه مثل یه انسان بالغ، حرف بزنه و عمل کنه.

از حرف دکارت این نتیجه رو میشه گرفت که اگه چیزی بتونه ترکیبی از کلمات بسازه و دربرابر هر حرفی که بهش زده میشه، جواب مناسب و منطقی بده، اون چیز یه ماشین نیست :فقط موجودی که بتونه فکر کنه، میتونه اینکار رو انجام بده.

بنابراین، میشه فرض کرد که دکارت با کارآمد بودن آزمون تورینگ موافقه. در نتیجه، اگه یه ماشین بتونه کاری که اشاره کردیم رو انجام بده، یعنی میتونه فکر کنه!

آلن تورینگ و بازی تقلید

توی آزمون تورینگ، ما یه شخص عادی داریم، یه ماشین، و یه محقق (سوال کننده) که توی یه اتاق، جدا از اون آدم و ماشین قرار داره و قراره از اونها سوال بپرسه.
هدف آزمایش اینه که محقق بتونه تشخیص بده کدوم یکی از اون دوتا ماشین، و کدوم یکی انسان واقعیه.
شخص و ماشین با علامت های A و B مشخص شدن و بعد گفتگو و آزمایش، محقق نظرش رو اعلام میکنه و میگه که مثلا A ماشین بوده و B انسان!

هم شخص و هم ماشین، طی آزمایش تلاش میکنن محقق رو قانع کنن که خودشون آدمن و اون یکی، ماشین!

خود تورینگ میگه:

من معتقدم تا پایان قرن ۲۰، ماشین هایی با ظرفیت ذخیره سازی ۱۰ به توان ۹ ساخته میشن که میتونن بازی تقلید رو به خوبی انجام بدن، به طوری که یه سوال کننده عادی، نهایتا ۷۰ درصد شانس داره که بعد از ۵ دقیقه سوال و جواب، بتونه به درستی ماشین رو تشخیص بده.
من معتقدم که در پایان این قرن اعتقاد عمومی به قدری تغییر خواهد کرد که دیگه صحبت از ماشین هایی که فکر میکنن، با مخالفت روبرو نمیشه!

درمورد این پیش بینی تورینگ، معمولا دو نوع سوال اساسی مطرح میشه:

  1. دسته اول سوالات تجربیه. برای مثال، آیا واقعا ما الان ( یا حداقل توی آینده نزدیک ) ماشین هایی ساختیم که میتونن بازی تقلید رو با موفقیت انجام بدن و یه محقق عادی، بیش از ۷۰ درصد دربرابر اونها شانس نداشته باشه ؟
  2. دسته دوم، سوالات مفهومی هستن. برای مثال، آیا واقعا اگه یه ماشین بتونه بازی تقلید رو با موفقیت پشت سر بذاره، یعنی داره نشونه هایی از تفکر، هوش و اندیشه رو به نمایش میذاره ؟

جایزه لوبنر

توی دنیای هوش مصنوعی، یه رقابت سالانه وجود داره که بهترین ماشین در اون برنده جایزه لوبنر میشه ( متاسفانه صفحه ویکیپدیای این جایزه ترجمه نشده ) توی این رقابت، به ماشینی که بتونه نزدیک ترین شبیه سازی به رفتارهای انسانی رو انجام بده، جایزه میدن و اصلی ترین ملاک سنجش، آزمون تورینگ هست.

واقعیت اینه که تا به امروز، هیچ ماشینی حتی به ملاک های مد نظر تورینگ نزدیک هم نشده، چه برسه به این که بخواد اونو پشت سر بذاره و جایزه ۱۰۰ هزار دلاری رو ببره.

یه نگاه گذرا به شرکت کننده های این رقابت، نشون میده که برنامه های شرکت کننده، به راحتی و حتی با سوالات نه چندان هوشمندانه، لو میرن و مشخص میشه که ماشین هستن، نه یه انسان! ( شرح جالبی از این مسابقه توی سال ۲۰۰۸ رو میتونید توی همشهری آنلاین بخونید )

علاوه بر این، خیلی از شرکت کننده ها اعلام کرده بودن که شرکت توی این رقابت، براشون یه شرمساری حسابی بوده، چون تا اون نقطه که ماشین ها بتونن توی یه مکالمه ۵ دقیقه با انسان دووم بیارن، هنوز فاصله زیادی باقی مونده.

آزمون تورینگ - آلن تورینگ

البته توی اواسط دهه دوم قرن ۲۱، یه سری چیزا تغییر کرد. آزمون تورینگ در سال ۲۰۱۴، شاهد حضوری ماشینی به اسم یوجین گوسمان Eugene Goostman بود که تونست ۳۳% داورها رو گول بزنه. یعنی عملا تونست از آزمون تورینگ با موفقیت بیرون بیاد!

اما مشکل کار اینجا بود که این نتیجه فقط یک بار بدست اومد. در حالیکه توی روش علمی، تکرار پذیری اصل مهمیه که بدون اون، یک نتیجه علمی گرفته نمیشه و ممکنه تصادفی یا زاییده ی عوامل دیگه ای باشه که توی آزمایش، کنترل و لحاظ نشدن.

نتیجه های این شکلی قبلا هم اتفاق افتادن. توی سال ۱۹۹۱، کامپیوتر تراپیست Therapist تونست ۵۰ درصد شرکت کننده ها رو به اشتباه بندازه! علاوه بر این، در سال ۲۰۱۱ یه ماشین دیگه به اسم Cleverbot تونست نتیجه ای حتی بالاتر از تراپیست بدست بیاره!

توی تمام این موارد، گستره آزمایش خیلی محدود و کوچیک بود و نتیجه به شکلی قابل اتکا، پیش بینی پذیر نبود ( میدونیم که پیش بینی پذیری یکی از مهمترین ویژگی های علم و پدیده های علمیه )
توی هیچکدوم از این موارد، با قطعیت نمیشد گفت که یک پرسش کننده معمولی، نهایتا ۷۰ درصد شانس داره که بعد از ۵ دقیقه مکالمه، بتونه ماشین بودن طرف مقابل رو تشخیص بده. ( یادم باشه بعدا یه مطلب مفصل در مورد علم و روش علمی بنویسم. خیلی موضوع جذابیه )

اما حالا که تا اینجا اومدیم، شاید بد نباشه یه سوال خیلی مهم رو از خودمون بپرسیم: آیا واقعا آزمون تورینگ، گزینه مناسبی برای سنجش هوشمندی ماشین ها هست ؟

پاسخ به این پرسش رو توی قسمت دوم این مجموعه میتونید بخونید.

مطالب مشابه

۵ دیدگاه. دیدگاه جدید بگذارید

  • سلام دوستان.
    ببخشید کسی اصل مقاله تورینگ رو داره؟؟؟

    پاسخ
  • سلام. آقا مطلب خیلی جذابی بود. خواهشا بعدی رو زودتر منتشر کنید.
    ولی چیزی که میخوام بگم شاید تا حدودی حال هوای فلسفی داشته باشه. بشخصه انسان رو وجودی میدونم، آگاه، محدود به زمان و مکان، اما با وجود این، دارای افق و نظرگاه باز؛ یعنی در عین محدود بودن امکان ها [احتمالات] و پاسخگویی هاش به موضوعات ( که در عین محدود بودن باز هم بسیار زیاده!)، دارای خلاقیت و توان وجود بخشیدن به خودشه. یعنی این توان رو داره تا لطیف ترین و ظریف ترین حالات و احوالاتش رو به بیان دربیاره. البته فعلیت چنین توانی برای همه ادمها میسر نمیشه و ما بینیم که بیشترمون، در حال دور ریختن وجودمون توی صف خرید موبایل های جدید یا فلان لباس و بهمان خوردنی هستیم. طبیعتا چنین آدما (من خودم قطعا جزوشونم ) به سوالات روزمره شون جوابهای روزمره میدن.
    تصور یک ماشینِ این چنین، برای من چندان کار دشواری نیست اما بشخصه نمیتونم ماشینی رو تصور کنم که بتونه اون اسنعداد ها و توانایی هایی که ازش حرف زدم رو فعلیت ببخشه (البته شاید من دارم مرتجعانه فکر میکنم.)
    به هر حال من میتونم ماشینی رو تصور کنم که وقتی درباره مفهومی مثلا عشق به چالشش میکشی، به تو جواب هایی از این قبیل میده که:” عشق حقیقی هیچوقت تکراری نمیشه” یا حتی برعکسش: “عشق واقعی، دروغه!” و …

    پاسخ
  • وای چقدر هیجان اتگیز😍 حتی از فکرش هم می‌ترسم که ماشینی مثل من فکر کنه.

    پاسخ

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Fill out this field
Fill out this field
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.
You need to agree with the terms to proceed

فهرست